جدول جو
جدول جو

معنی غلیان کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

غلیان کشیدن
(دَ سِ پُ دَ)
کشیدن غلیان. رجوع به غلیان شود
لغت نامه دهخدا
غلیان کشیدن
تدخین غلیان کشیدن غلیان و دود کردن تنباکوی آن
تصویری از غلیان کشیدن
تصویر غلیان کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیلان کشیدن
تصویر شیلان کشیدن
گستردن سفرۀ طعام
فرهنگ فارسی عمید
(خِ فِ وَ دَ / دِ کَ دَ)
اطعمه فراوان فراهم کردن دعوت عده کثیر یا عام را. عده کثیری را اطعام کردن. (یادداشت مؤلف). گستردن سفرۀ طعام. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). تکلف بسیار در مهمانی کردن. به مناسبت امور خیری از قبیل عروسی یا جشن و سروری نظیر ختنه سوران و ولیمۀ حج و نظایر آن با تشریفات بسیار از مهمانان پذیرائی کردن و مجلسی بسیار آراسته و باتکلف ساختن. (فرهنگ لغات عامیانه) ، صورت قابهای طعام را کشیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
گر مسرفی به رنگ مصور ندیده است
بر طاق خانه اش زده شیلان کشیده است.
سلیم (از آنندراج).
، استفادۀ تام از مال و نعمتی کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ تَ)
خسارت کشیدن و قبول خسارت کردن. (ناظم الاطباء). خسارت دیدن. آسیب دیدن. گزند یافتن. زیان دیدن:
خاقانی ار زبان ز سخن بست حق اوست
چند از زبان نیافته سودی، زیان کشد.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 763).
دیوان میغرنگ سنان کش چو آفتاب
کز نوک نیزه شان سر کیوان زیان کشید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ سِ دَ)
جوشیدن. غلیان
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیلان کشیدن
تصویر شیلان کشیدن
گستردن سفره طعام، استفاده تام از مال و نعمتی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیان کردن
تصویر غلیان کردن
جوشیدن غلیان
فرهنگ لغت هوشیار